شهر بستری است که زندگی در آن جریان دارد و «خیابان» ها نقش مهم و قابل توجهی از جنبه های گوناگون در شهرها ایفا می کنند. وقتی درباره خیابان حرف می زنیم باید بدانیم از چه حرف می زنیم؟ از یک معنای تاریخی یا شمایلی از بروز عناصر مُدرنیسم!؟ از محل گذر یا محل حضور؟ از فضا یا مکان؟ خیابان چه معنایی دارد؟ فضایی است که اجازه ورود و خروج، یا بهعبارتی رفتوآمد عامّۀ مردم در آن امکانپذیر است یا عادلانه ترین عُنصر شهری است!؟ جایی که طبقه به ایده آل ترین شکل ممکن تقریبا از بین میرود، عابران یکسانند یا یکسان می نُمایانند یا رسانه ای که در آن کلیه نیروهای مادی و معنوی یک جامعه با هم برخورد میکنند و چیزی خَلق می کنند که به اعتقاد هنري_لوفور فيلسوف فرانسوي نشاندهندۀ ریتم مدرنیتهی هر جامعهای است. خیابان کدام اینهاست و چطور شکل می گیرد، مَنظر و مفهومش چیست و تعریف کارکردش با کیست؟
در وهلۀ نخست آنچه که از عنوان خیابان متصوّر می شویم در حقیقت جزئی از فضاهای عمومی شهر است که با ایجاد ارتباط بین بخش ها و فعالیت های مختلف، همانند شریان ها در بدن، آن را زنده و پویا نگه می دارد. نمونۀ واقعی زندگی ساکنین یک شهر اعمّ از فعالیت های عمومی و خصوصی در خیابان های آن وجود دارد. همین فعالیت ها است که همراه با هر چیز دیگری که نمایانگر ارزش های ساکنین یک شهر باشد سرانجام در کالبُد شهر انعکاس پیدا خواهد کرد.
اگر این کارکرد ابتدایی را بیشتر موشکافی کنیم درخواهیم یافت چنین عملکردی پایۀ حیات هر اُرگانیسم زنده ای است. اما فارغ از کارکرد صِرف ارتباطی در موضوع خیابان با یک رشته عملکردهای اجتماعی و فرهنگی در این عرصه روبرو می شویم. خیابان همانجایی است که اتفاقات مهم فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آن به وقوع میپیوندد. یک فضای اجتماعی است که نوعی یگانگی را بین فضای ذهنی (ایدئالیسم) و فضای واقعی (ماتریالیسم) ایجاد میکند. ویژگی محوری فضای اجتماعی خیابان آن است که هم فضای نمایش قدرت و اقتدار است که میتواند فضایی از ارعاب و وحشت ایدئولوژیک برای سرکوب باشد و در عین حال هم میتواند فضایی برای مقاومت در برابر فضای هژمونیک نظام سُلطه و حاکم باشد. در واقع خیابان، فضایِ اجتماعیِ دربرگیرنده کُنشهای اجتماعی، فردی و جمعی است که زاده میشوند و میمیرند.
همگی نیک می دانیم که تعاملات انسانی، نشأت گرفته از حضور پُررنگ انسان و وجود دادوستد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی او با سایرین می باشد و خیابان جایی ست که انسان بتواند در آن تردد ، تعامل ، تبادل نظر و تفاهم کند؛ از آن بیاموزد و بیاموزاند و در آن کار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی بکند. خیابان مکانی است که انسانها میتوانند ابرازِ وجود کنند، مهارت، هنر، هویّت و شخصیت خود را به نمایش بگذارند و در این بین هم میتواند صدای اعتراضی اقشار مختلف جامعه باشد. خیلی از جُنبشهای اجتماعی در جهان نه در پشت میز تئوریسینهای متفکر، بلکه در خیابان ظهور و توانست حرف خودش را به همه اعلام دارد.
بهطور کلی در مفهوم شهری، خیابان معنایی جز این ندارد. از اینرو زمانی میتواند این مفهوم را برای خود داشته باشد که امکان تردد انسان در آن در اولویت قرار بگیرد و سهمش از خیابان قابل توجه و درخور باشد. در واقع، عُنصر تعیینکننده خیابان، انسان است و اگر انسان درون خیابان نباشد، فضای ترددی که فقط بهخودرو اختصاص داده میشود، مشابه جاده خواهد بود و در جاده کسی انتظار ندارد که تعامل، تبادل و تفاهم صورت بگیرد، این در حالی است که این انتظار از خیابان میرود.
البته باید گفت فهم خیابان در کشورهای توسعهیافتهتر با این مفهوم در قیاس با جوامع کمتر توسعهیافته، تفاوتی کیفی دارد. چرا که در کشورهای توسعهیافتهتر، مفهوم خیابان بر پایۀ مفهوم برابری یا به عبارتی دقیقتر حول مفهوم عدالت، با محوریت توجه به حقوق اقشار مختلف جامعه، اقلیتها و گروههای آسیب پذیرتر مثل کودکان یا افراد با نیازهای خاص جسمی است.
اگر مفهوم خیابان را در کشورمان در بازۀ زمانی چند دهه مورد کنکاش قرار دهیم درخواهیم یافت عملکرد اجتماعی خیابان به تدریج رنگ باخته و کارکرد ارتباطی آن پُررنگ تر شده است. متاسفانه امروزه به سمتی در حرکتیم که کم کم موضوع اصلی انسانی در خیابان را فراموش کرده و حرکت و سرعت را جایگزین آن نموده ایم. اما این تمام ماجرا نیست ، سیاست گذاری کشور پا را از این هم فراتر نهاده و مفهوم انسان را به حدی تنزل داده که از ابزارهای نظامی و پلیسی به عنوان نیرویی برای ساماندهی حرکت انسان در پیاده روها استفاده می کند. اکنون تمام سیاست گذاران فرهنگی و اجتماعی کشور تمام نیروی خود را بسیج کرده اند تا کارکرد غیرارتباطی خیابان را از میان بردارند و با تبدیل پیاده گذرهای شهر به مسیر حرکت خودرو و دور کردن انسان از تجمع و تعامل بر این امر اهتمام می ورزند.
جالب اینجاست که ما همواره از سیاستهای رضاخانی در تخریب بافتهای تاریخی و بسیاری از گذرها و کوچه ها به بهانه ایجاد مسیر خودرو ناله ها سرداده ایم ، اما آنچه که اکنون مورد هتک حرمت قرار میگیرد نه کوچه و گذر بلکه والاتر از آن شأن و منزلت انسانی است. اکنون دیگر خیابان ها محل ابراز وجود انسان و تعاملات اجتماعی او نیست. شاید تنها حضور پُررنگ انسان در خیابان محدود به برگزاری مراسم عزاداری یا راهپیمایی در ایام خاصّی باشد که آنهم صرفا با ایدئولوژی طیف خاصّی از جامعه رهبری می شود و همچنان انسان به عنوان والاترین موجودات به عنوان حقیرترین آنها در خیابان معنی می یابد. اما آنچه که روشن است این است که تا زمانی که انسان وجود دارد و تا زندگی و حیات ادامه دارد هیچ نیرویی نخواهد توانست مانع از ظهور خواست های ذاتی او گردد و در این راستا مفهوم خیابان نه تنها به عنوان عنصری ارتباطی بلکه به عنوان شریانی انسان محور ، تجّلی خواهد یافت و گستره معنایی آن تا ابد پایدار خواهد ماند.
آنچه نگارنده را وادار به نوشتن این متن کرد پاسخ به سخن نسنجیدۀ یکی از بالاترین مقامات مسئول شهر بود که گفت ” «معلّمان» در خیابان بدنبال چه می گردند ؟ “
به این مقام مسئول و دیگر مسئولین باید گفت بجای سخنان نسجنیده ، از مجلس نشینان ، صدرنشینان و سیاست گذاران عرصۀ تعلیم و تربیت – که نسبت به انجام وظایف ذاتی و بدیهی خود در طول سالیان متمادی همت نگماشته و مشکل بر مشکلات معلمان انباشتهاند و این اوضاع بحرانی را به وجود آوردهاند تا جایی که اکنون تلاشگران عرصۀ تعلیم و تربیت در کف خیابان از حقوق دانشآموزان خود سخن میگویند و از درد نان، در کف خیابان فریاد برمی آورند و پاسخشان چیزی باتوم ، توهین ، بازداشت و زندان نیست- چرا سئوال نمی پرسید که چه علل و عواملی باعث شده که امروز معلمان در خیابان فریاد می زنند؟
بزرگواران!
مجلس نشینان!
مقامات مسئول!
سیاست گذاران عرصۀ تعلیم و تربیت!
معلمان در کف خیابان وظایف بدیهی شما از جمله پایبندی به اصول مصرّح قانون اساسی و اجرای بی کم و کاست قوانین مصوب مجلس از جمله قانون مدیریت خدمات کشوری ، رتبه بندی و… را یادآوری میکنند؛ آنها برای تفهیم این وظایف سازمانی سالهاست از نگارش مقاله ، یادداشت و طومار تا گفتگو، مذاکره و رایزنی تلاشهای بسیاری کردهاند و جز اعتلای تعلیم و تربیت کشور و تأمین معیشت آبرومندانه چیزی نمیخواهند. نگاه به شعارهای معلمان در کف خیابان و محتوای پلاکاردها و بیانیههای پایانی تجمعات اعتراضی، یادداشت ها و مقالات انتقادیشان قطعاً به شما در تفهیم وظایف سازمانیتان و انجام صحیح آنها کمک خواهد کرد به شرطی که پای لجاجت و پردهی جهالت در میان نباشد.
اگر به دیدهی انصاف و عدالت بنگرید، خواهید دید که اعتراضات سراسری معلمان و نصایح کارشناسانه شان، کلاً بر وظایف بر زمین ماندهی دولتمردان ، مجلسیان و صدرنشینان دستگاه تعلیم و تربیت معطوف است. معلمان از سالیان دور متوجه اوضاع رو به وخامت ایمنی مدارس ، اُفت کیفیت آموزشی و بحران معیشت خود بوده و به طور مداوم با فرادستان سخن گفتهاند و بارها نسبت به وخامت اوضاع خیرخواهانه هشدار دادهاند اما چون ارادهای جدّی برای حل انبوه مشکلات ندیده اند، چاره را حضور درکف خیابان دیدند و میپُرسند و فریاد میزنند:
– چرا 30 درصد از فضاهای آموزشی و مدارس موجود در کشور ایمن نیستند؟
– چرا مدارس و کُتب درسی از امکانات و محتوای لازم و کافی متناسب با نیازهای واقعی جامعه برخوردار نیستند؟
– چرا همه کودکان به فرصتهای برابر و آموزش با کیفیت دسترسی ندارند و بیش از سه میلیون نفر از دانش آموزان کشور از درس و تحصیل باز ماندهاند؟
– چرا اصل سی قانون اساسی مبنی بر آموزش رایگان روز به روز به محاق رفته و آرزوی تحصیل علم برای طبقهی فرودست جامعه دست نیافتنی شده است؟
– چرا آموزش کالایی شده است و روزبروز بر گسترش خصوصی سازی آموزش و ترویج مدارس غیرانتفاعی تأکید میشود؟
– چرا بسیاری از معلمان مجبورند برای امرار معاش، چند نوبت تدریس کنند و یا به مشاغلی دون شأن آموزگاری تن بدهند!؟
– چرا میانگین حقوق معلمان پنجاه درصد پایینتر از خط فقر است این درحالی ست که حقوق و مزایای کارمندان و کارکنان بسیاری از دستگاههای دولتی دو الی سه برابر حقوق و دستمزد معلمان است؟
– چرا پاسخ به این پرسشهای اساسی از سوی فعالان صنفی معلمان چیزی جز احضار، تهدید، پرونده سازی، بازداشت و زندان نیست؟
- آیا پاسخ مطالبه گری سرکوب است؟
و چراهای بسیار دیگر…
امید اینکه حاکمیت و مسئولین امر بجای سناریوسازی و سرکوب فعالین صنفی معلمان، صدای این چرایی ها را در اتاقهای دربسته شان بشنوند و تدابیری بیندیشند تا نیازی به یادآوری این خواسته های معلمان در کف خیابان نباشد.
Thanks for the informative post! classic ringtone download
Why couldn’t I have the same or similar opinions as you? T^T I hope you also visit my blog and give us a good opinion. casino online