وقتی سکوت سرشار از وقار تو بازجو را از نا انداخت، در پس بانگ و آشوب و هزازش، به یاد تأملات کوهستانی اورامان و کردستان افتادم با تاریخ سرد و استخوان سوزش. مسعود میراث دار متانت مردان مبارزی است که تا دم مرگ هم به گفت و گو و حل مسئله ی کرد از راه دیالوگ و دیپلماسی باور داشتند. می دانم او پشت به بازجو و رو به صفحات سترگ تاریخ کنشگران بزرگ، پوزخند تلخ کردستان و گریلاهای اش را فرایاد می آورد و با ذخیره ی این باور بازجو را از پا می انداخت. کسی که به کردستان سفر کرده باشد می داند کلوخ صحرا و سنگ صخره ها هم آنجا با بانگ بلند برابری و آزادی مأنوس اند. کاک باوقار ما نه بی تاریخ است، نه بی ریشه. آنجا خون هزار دلاور به خاک افتاده است و سرخ ها در برف ها بر قله ها نقشبند تن آن دیار را پاسبانی می کنند. رفیق کنشگر ما را بی گمان پیوندی است با سرخ ها در برف ها. و شما ای تاریکخانه ها به بازجویان هرزه درای تان بگویید کاک ما کلمات سوگند و پیمانش بر لبان و جانش از پایبست خون هزار دلاور حکایت می کند. در دل چون اویی هزارانی چون تو خار و خسی بیش نیستند. پای از گرده های او بردار، سکوت کاک مسعود ما شکستنی نیست. او شرمسار تاریخ خویش نمی شود.
pharm-empire registration
online gig
work from home jobs for beginners
top ways to earn money as a health blogger